خانواده اولین و درعین حال مهمّ‌ترین نهاد اجتماعی است که فرد در آن متولّد می‌شود. به طور کلی باید بگوییم خانواده یک واحد اجتماعی است که با ازدواج مرد و زن که دارای اهداف و منافع مشترکی هستند و زیر یک سقف زندگی می‌کنند، شکل می‌گیرد. فرزندان باعث تکمیل خانواده می‌شوند. اسلام خانواده را با ازدواج شرعی زن و مرد به رسمیت می‌شناسد که دارای شخصیت مدنی، حقوقی و معنوی هستند.

 ارکان و مبانی خانواده 

ارکان همان پایه‌های اصلی و اساسی هستند که خانواده روی آن بنا شده‌است که عبارتند از:

١ـ نظام زوجیت از ارکان عالم خلقت و از آیات و نشانه‌های الهی است. 

٢ـ زن و مرد که بر اساس حکمت الهی با لحاظ تفاوت‌های طبیعی از حقوق انسانی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی عادلانه برخوردارند.

٣ـ ایجاد مودت، رحمت و آرامش میان زن و شوهر.

٤ـ حفظ حرمت و صیانت خانواده از آفات و آسیب‌ها

اهداف تشکیل خانواده و ازدواج

همانطور که می‌دانید مهمّ‌ترین تصمیمی‌که هر کس در طول زندگی اش می‌گیرد، انتخاب همسر برای ازدواج و تشکیل زندگی است که هدف از آن ایجاد یک زندگی همراه با تفاهم و شاد است که به رشد شخصیت فرد کمک کند. زندگی که در آن احترام و اعتماد وجود داشته باشد که محصول آن تولّد فرزندی است که در سایه‌ی این تفاهم به بهترین شکل تربیت شود. بنابراین اهداف ازدواج عبارتند از:

١- نیاز به همدم

هدف عمده و مهمّ زندگی مشترک، داشتن همدم است. یک فضای دلنشین و راحت که بتوانید در آن آرامش را تجربه کنید و حرف‌‌‌هایی که نمی‌توانید به هیچ‌کس بگویید را با کسی به اشتراک بگذارید. این فضا فقط توسط ازدواج به دست می‌آید.

٢- عشق و محبّت

انسان‌‌‌ها نه تنها نیاز دارند که مورد عشق و محبّت قرار بگیرند، بلکه نیاز دارند که به کسی عشق بورزند و به او محبّت کنند. چنین حسی عالی‌ترین نیاز بشر است.

٣- داشتن حامی

یکی از مهمّ‌ترین اهداف ازدواج از نظر روانشناسی داشتن حامی‌در زندگی است. داشتن حامی ‌است که همه‌جوره به شما اطمینان دهد تا بتوانید در راه اهدافتان قدم بردارید.

٤- رابطه‌ی جنسی

رابطه‌ی جنسی نیاز فیزیکی هر شخصی است. معمولاً در جامعه مرسوم است که هدف مردان از ازدواج را رابطه‌ی جنسی تلقی کنند. ولی حقیقت این است که هم مرد و هم زن به رابطه جنسی نیاز دارند و سالم‌ترین راه پاسخ به این نیاز از طریق ازدواج می‌باشد. پس ازدواج روش قانونی و سالمی‌ برای ارضای نیازهای جنسی و نشان دادن رفتار و احساسات جنسی است.

٥- رسیدن به آرامش و سکون

اگر بخواهیم هدف از ازدواج در یک جمله بیان کنیم، رسیدن به آرامش می‌تواند بهترین پاسخ باشد. خداوند پیوند ازدواج را به خاطر وصول به سکون و آرامش به وجود آورد.

٦- فرزند آوری: 

تولّد فرزند یکی از جنبه‌های بهبود کیفیت در خانواده‌هاست. به عقیده بسیاری از جامعه‌شناسان فرزندآوری آنقدر مهمّ بوده که هدف اصلی برای ازدواج در نظر گرفته شده است. 

نقش فرزند در تحکیم خانواده 

لازمه‌ی یک زندگی موفّق، داشتن فرزندانی سالم و صالح است. فرزندان فضای خانواده را شادتر می‌کنند. چه دختر و چه پسر با بدو تولّد خود غم و ناراحتی را از دل پدر و مادر دور می‌نمایند. فرزند، باعث آرامش روحی و روانی پدر و مادر می‌شود. نقش فرزند در تحکیم خانواده تنها به این‌‌‌ها خلاصه نمی‌شود. کودک با تولّد خود آرامش را به خانواده هدیه می‌دهد. در آغوش کشیدن فرزند حسّ بسیار مثبتی را به پدر و مادر منتقل می‌کند که در روح و جان آنها تاثیر مستقیمی ‌برجای می‌گذارد.

اصول تربیت فرزندان 

اصول تربیتی همان پایه و زیربنای محکمی ‌است که فرزندان براساس آن تربیت می‌شوند. هر چه اصول و پایه‌ها استوارتر باشند، بنای تربیتی کودک محکم‌تر خواهد بود و در بزرگ‌سالی وظایف خود را بهتر انجام می‌دهد.

اصول تربیت فرزندان عبارتند از:

١- مهر و محبّت پدر و مادر:

نیاز همیشگی و مستمرّ کودکان و نوجوانان است و باید بدون قید و شرط تقدیم فرزندان گردد. از طریق «گفتن دوستت دارم، دلبندمی، تو همه چیز منی، در آغوش گرفتن، بوسیدن و...» ابراز می‌گردد.

٢- تکریم شخصیت کودکان و نوجوانان:

 شخصیت كودك باید مورد توجّه قرار گیرد، كودك چون كودك است، نباید تحقیر شود و احساس بی‌ارزشی و یا كم‌ارزشی كند، چرا که كرامت نفس محور و اساس اخلاق و تربیت اسلامی‌است. یكى از راه‏هاى رسیدن به كرامت آن است كه انسان، كرامت را در اطرافیان خود ببیند و لمس كند. براى اینكه انسان تكریم شود، باید كرامت ببیند و مورد تكریم و احترام قرار گیرد. و این امر از دوران كودكى اهمیت دارد.

٣- محیط امن و مورد علاقه کودک:

فراهم كردن محیطی امن برای كودكان كم‌سنّ موجب آرامش بیشتر شما در زمینه‌ی تربیت فرزندتان و جلوگیری از حوادث ناگوار خانگی می‌شود تا کودک در طول روز با امنیت بیشتری سرگرم باشد.

٤- قانع کردن فرزندان:

قانع‌‌‌‌کردن، بهتر از اجبار و وادارکردن است. اگر بتوانیم فرزندانمان را نسبت به اهمیت کاری که انجام می‌‌‌‌دهند و انتظاری که از آنان داریم  قانع کنیم، تأثیر فراوانی روی آنان دارد. قانع کردن موجب می‌شود ارزش‌‌‌‌ها و رفتارهای خوب، مبدأ زندگی آنان قرار‌‌‌‌گیرد و به شیوه‌‌‌‌ای در درون آنان تثبیت ‌‌‌‌شود، چه در دوران کودکی یا بزرگ‌‌‌‌سالی، در حضور یا در غیاب والدین باشند، هیچ‌وقت از انجام آن شانه خالی نکنند. وقتی فرزند شما می‌خواهد برای او کاری انجام دهید به طور مثال فلان گوشی را برایش بخرید یا او را جایی ببرید، اگر امکان انجام دادن آن برای شما نا ممکن باشد، سعی کنید او را قانع کنید که فعلاً نمی‌توانید این کار را برایش انجام دهید، با ملایمت و محبّت او را قانع کنید.

٥- تفاوت‌های فردی:

تفاوت‌‌‌‌های فردی، اختلاف و استعدادها و گوناگونی انسان‌ها از مسائل اساسی در تربیت و یکی از سنت‌های الهی در خلقت می‌‌‌‌باشد. افراد هم‌‌‌‌نوع باهم اختلاف نظردارند، به گونه‌‌‌‌ای که نمی‌‌‌‌توان دو نفر را پیدا کرد که کاملاً شبیه هم باشند؛ بلکه هرکدام دیدگاهی متفاوت با دیگری دارد. تفاوت میان افراد، به زندگی معنا داده است. اگر همه‌‌‌‌ی مردم مثل هم با هوش و ذکاوت باشند، دیگر هوش و ذکاوت صفت ممتاز یک فرد از دیگری نخواهد بود. این اصل می‌‌گوید وقتی ظرفیت‌‌‌ها، استعداد‌‌‌ها و قابلیت‌‌‌های افراد متفاوت است، دیگر نمی‌توان نسخه‌ای واحد برای همه صادر كرد و از همه انتظار یكسان داشت بلكه باید به خاطر ظرفیت و استعداد هر فرد از او تكلیف خواست.

٦- تدریجی بودن تربیت:   

تغییر رفتار در كودك به صورت تدریجی صورت می‌گیرد، بنابراین توقع نداشته باشید یك شبه رفتاری كه مد نظر شماست در فرزندتان ایجاد گردد، بلكه این كار نیاز به برنامه‌ریزی، صبر و حوصله و به كارگیری روش‌‌‌های مختلف دارد.

٧- تقویت نگرش مثبت در کودک:

بزرگ‌ترین و مهمّ‌ترین راه برای آموزش و ایجاد نگرش مثبت در کودکان، ابراز عشق و علاقه بی‌قید وشرط نسبت به کودکان است. برای این‌که کودکان نگرش مثبت در زندگی را بیاموزند باید با آن‌ها رابطه‌ای مستحکم ایجاد کنید.

داشتن نگرش مثبت در زندگی می‌تواند به کودکان در غلبه بر هر گونه مشکل در زندگی کمک کند. اگر کودک به طور مثبت فکر کند، او قادر خواهد بود تا مشکلات را به سرعت حل کند و یاد بگیرد که جنبه‌های مختلف زندگی را با نکات مثبت‌ یا همان چیزهای خوب بررسی کند.

مثبت‌اندیشی در کودکان یکی از مسائل مهمّی ‌است که در زمان بزرگسالی به آن‌ها کمک زیادی خواهد کرد. با تقویت احساسات مثبت به آن‌ها کمک کنید تا در آینده بهتر با مسائل مواجه شوند و راحت‌تر آن‌ها را حل کنند.

نقش اعضای خانواده

در خانواده همه‌ی اعضا نیازمند حمایت هستند. برخی از افراد شخصیت‌شان، شخصیت حامی‌است. حمایت اعضای خانواده از یکدیگر یکپارچگی آن‌ها را حفظ می‌کند و رویکردی دلسوزانه به دور از سرزنش، تحقیر و جست‌وجوی مقصّر نقش مؤثّری در تقویت پایداری و ثبات خانواده دارد.

هر یک از اعضای یک خانواده نیازها، دغدغه‌ها و نگرانی‌های منحصربه‌فرد خود را دارد و درک این موضوعات توسط سایر اعضا بدون قضاوت کردن و دریافت حمایت از سوی آن‌ها، علاوه ‌بر کمک به رفع مشکلات، برای بهبود شرایط روحی فرد بسیار مفید است و منجر به تقویت روابط خانوادگی می‌شود.

ابراز احساسات، برقراری ارتباطات مؤثّر و نشان دادن محبّت، عشق و تأیید در خانواده با در آغوش کشیدن و بوسیدن یکدیگر، استفاده از الفاظ دلگرم‌ کننده و تشویق لفظی یا عملی بسیار ضروری است و نقش بسزایی در ایجاد احساس نزدیکی، صمیمیت و اعتماد ایفا می‌کند. این احساس نه تنها باعث می‌شود اعضا احساس ویژه داشته باشند بلکه باعث می‌شود به شکل‌گیری فضای گرم و دلسوزانه در خانه نیز کمک کنند.

لازم است والدین با اعمال و رفتار خود اهمیت روابط هماهنگ خانوادگی را نشان دهند، چرا که بچه‌ها می‌بینند و سریع‌تر از آنچه تصور شود یاد می‌گیرند. چگونگی رویارویی آن‌ها با مشکلات، بحث‌ها و درگیری‌ها، شیوه‌ی صحبت کردن با یکدیگر، نحوه‌ی استفاده از زبان بدن، داشتن گوش شنوا و صبر بالا برای گوش کردن به نیازها و ناامیدی‌های دیگر اعضا، برخورداری از تفکرات مثبت، پرورش فرزندانی فعال و کوشا، توانایی در تعیین نقش‌ها و مسؤولیت‌های تک‌تک اعضا، تلاش برای بالا بردن اعتمادبه‌نفس بقیه و احترام به نظرات و ایده‌های سایرین همگی از راهکارهای مهمّ برای تمرکز روی ارتقای روابط سالم خانوادگی محسوب می‌شود که با ایجاد احساس تعلّق پیوندهای خانوادگی را تقویت می‌کند.

روش‌های تربیت دختران و پسران 

با توجّه به خصوصیات متفاوت پسران و دختران، تربیت پسران با دختران هم متفاوت است. پسرها و دخترها به طور کلی برحسب طبیعت و بسته به جنسیتشان ممکن است رفتارهای کاملاً متفاوتی داشته باشند، اما این مسئله به معنای آن نیست که هر دختر و هر پسری تفاوت بسیار زیادی با هم دارند و ضرورتاً هر دختر یا پسری به طور کامل از الگوهای معمول آن جنسیت پیروی خواهند کرد.

دختران به محبّت بیشتری نسبت پسران احتیاج دارند. اگر شناخت درستی از ویژگی‌های دختران و پسران نداشته باشیم و با هر دوی آن‌ها یکسان رفتار کنیم، موجب آسیب به فرزند خود می‌شویم. احتیاج بیشتر دختران به محبّت به معنی بی‌تفاوتی و بی‌محبّتی به پسران نیست و باید آن‌ها را هم مورد مهر و نوازش قرار دهیم و به پسران خود اجازه‌ی بروز احساساتشان را بدیم؛ اما باید به آن‌ها به‌گونه‌ای محبّت شود که آن‌ها در آینده آمادگی پذیرش مسؤولیت را داشته باشند.

آشنایی به تفاوت‌های فرزندان دختر و پسر نقش بسزایی در یادگیری آن‌ها دارد و بهتر است، برای آموزش دختران از شیوه کلامی‌ و برای یاد دادن مطالب مهمّ به پسر‌ها از به کارگیری تصاویر استفاده شود.

اگر والدین بدون در نظر گرفتن ویژگی‌های دختران و پسران آن‌ها را با هم مقایسه کنند، باعث بروز آسیب بزرگی به فرزندان خود می‌شوند، برای مثال اگر پسران را به سبب تحرّک زیاد سرزنش کنیم و از صحبت کردن دختران ایراد بگیرم و ندانیم که این ویژگی‌های از تفاوت‌های دختران و پسران است باعث به وجود آمدن مشکلاتی برای آن‌ها درآینده می‌شویم.

نقش فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی در روابط همسران و طلاق عاطفی 

شبکه‌های اجتماعی مجازی به عنوان ابزاری ارتباطی که می‌تواند جنبه‌های مثبت و مؤثّری در توسعه‌ی فرهنگی و روابط انسانی ایفا کند به دلیل مدیریت ناصحیح و استفاده افراطی و بدون تعقل و تعمق از سوی کاربران، این روزها برای بسیاری از خانواده‌‌‌ها به تهدیدی جدّی تبدیل شده تا جایی که جنبه‌‌‌های آسیب‌شناسانه‌ی آن بیش از کارکردهای مثبتش جلب توجّه می‌کند. امروزه در بسیاری از طلاق‌ها و نابسامانی‌‌‌ها و خیانت‌ها در روابط زوجین، شبکه‌‌‌‌‌‌‌های اجتماعی مجازی به عنوان یکی از مهمّ‌ترین عوامل نقش‌آفرینی می‌کند.

 پیوندهای مجازی، جایگزین پیوندهای حقیقی شده و در نهایت به ناپایداری و قطع احتمالی رابطه‌ی بین زوجین منجر شده‌است. حضور افراطی هریک از زوجین در فضای مجازی به‌ویژه در حضور دیگری، با کاستن از فرصت توجّه به نیازهای عاطفی و روانی زوجین همراه است و به افزایش نارضایتی و تنش‌ها در خانواده دامن می‌زند.

ورود به روابط متقابل عاطفی با افراد غریبه و تداوم و تعمیق تدریجی صمیمیت‌‌‌ها، ‌موجبات شکل‌گیری روابط نامشروع و گناه‌آلود بین افراد نامحرم را رقم می‌زند و تهدیدی جدّی در برابر بنیاد خانواده است.

طلاق عاطفی به این معنی است که دو نفر در زیر یک سقف با یکدیگر زندگی می‌کنند، امّا ارتباط عاطفی آن‌ها به‌مرور زمان به حدّاقل می‌رسد و پس از اینکه روابط عاطفی آن‌ها کاهش یافت یا از بین رفت، طلاق حقیقی اتّفاق می‌افتد.

طلاق عاطفی زمانی شکل می‌گیرد که توقّعات و نیاز‌های افراد با استفاده از شبکه‌های مجازی، یا افزایش یافته یا شکل جدیدی به خود می‌گیرد و در نهایت، به‌جای اینکه فرد، عواطف و محبّت را از همسر خود بگیرد، از طریق فضای مجازی دریافت می‌کند.